فرشته های کوچولوی من

سلام  هر وقت من میگم وقت خوابه بچه ها،مهدی و زهرا باهم میرن زیر یک پتو دراز میکشن، مهدی  با صدای یواش میگه : یک دو    ..   سه اونوقته که یک دفعه دوتایی پتو رو از روی سرشون میکشن پایین و بلند میگن: بیلو بیلو بیلو ..اأ bilobilobilo...aaa میخندن و دوباره میرن زیر پتو.وباز همین کار رو تکرار میکنن.معمولا تا وقتی که من بگم بچه هااااا سرم رفت.  تازگی ها این بازی رو اختراع کردن ،فکر کنم برای فرار از خواب

سلام من و مهدی و زهرا می خواستیم ظهر با هم روی تخت بخوابیم،من ومهدی خودمونو به خواب زدیم تا زهرا بخوابه،اونم گریه کرد. من که دلم سوخت همونجور که چشم هام بسته بود ،با دست آروم پشت زهرا میزدم تا بخوابه و آروم بگیره. زهرا هم همونطور تو گریه با چشم های بسته گفت :پشتمو نزن   ..     پشتمو بخارون مامان ...

سلام عکس ها رو ببینید ، فقط کرم بین بیسکوییت ها رو میپسنده ومیخوره. فکر کنم شما هم تو بچگی این کار رو میکردین. من که راستش... ...

زهرا کنار آقاجونش خوابیده بود، بابا بیدار شدن و رفتن به سمت در حیاط تا دست و رویی بشورن  زهرا چشماشو باز کرد ،دید بابا سرپان ،همون طور که با دستش در خروجی خونه رو نشون می داد ،گفت:برو بستنی بخر ...

سلام امروز آموزش بافت شبه قالی رو میذارم،خوبی این کار اینه که شما میتونید طرح مورد نظر و رنگ مورد نظرتون رو در دم دری داشته باشید. واسه بافت به کاموای نازک ،سوزن شبه قالی،یک سرنگ ،کیسه گونی پلاستیکی،گونی نخی ،چسب آهن،و یک طرح نیاز دارید. طرح مورد نظر رو روی  کیسه گونی بکشید ،(پشت کار) نخ کامواتون رو از سوزن شبه قالی رد کنید،لازم نیست نخ رو ببرید. حدود بیست سانتی مترشو از سوزن رد کنید و تهش رو یک  گره بزنید.حالا از یک گوشه کار شروع به سوزن زدن بکنید. به همین سادگی  بعد از اتمام کار ،پشت کار را کاملا با چسب آهن آغشته کنید و گونی پارچه ای رو به اون بچسبونید. بهتره یک بار چسب بزنید و بگذارید خشک بشه و دوباره با چسب ...

سلام دختر قشنگم ، این روزها دار ی احساس بزرگی میکنی ،طوری که اکثر کارا رو میگی( من بتنم). وقتی میریم پیاده روی جاهایی که می خوام دستتو بگیرم یا بغلت کنم ،میگی (من را میرم)یا (منو بذار پایین)یا(من بلدم).از همه ی اینا گذشته شدیدا کار ها و رفتار اطرافیان رو یاد میگیری و تقلید میکنی.وقتی مهدی کامپیوتر بازی میکنه ،میری و چند تا دکمه میزنی و حرصش میدی و میگی ( من بازی بازی بتنم)وقتی نقاشی میکشه میگی(من مداد میخوام ،نداشی بتنم)درمورد لوازم   آرایشی هم همین اوضاع رو داریم.خلاصه مامان فکر میکنی بزرگ شدی. با من نماز میخونی ،مثل من روسریتو میبندی ،حتی چند وقت پیش که میخواستیم بریم حرم،توی ماشین ،یه مقدار از پایین چادر منو برداشته بودی و سرت ...