سیدمهدی سیدمهدی، تا این لحظه: 18 سال و 2 ماه و 4 روز سن داره
زهراساداتزهراسادات، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 22 روز سن داره
سید علیسید علی، تا این لحظه: 4 سال و 10 ماه و 20 روز سن داره

فرشته های کوچولوی من

فقط برای مادرم

سلام مامان، دوستت دارم ،به خاطر همه چیز ممنون ، منو ببخش اگه گاهی آزردمت، روزتون  مبارک. و 6 اردیبهشت هم که سالروز تولدتون هست مبارک. . ...
7 ارديبهشت 1393

فقط برای زهرا سادات

سلام دخترم ،گلم ، عشقم ، عزیزم ،شیرینم الان که دارم برات مینویسم ،شانه درد دارم و کمر درد، شاید بپرسی چرا؟دختر زیبای احساساتی من ،به خاطر از شیر باز کردن شما مدتیست  یه خواب راحت برام شده یه رویا، البته هیچ ناراحت نشو ، چون من  نه دلخورم نه شاکی.این هم جزء شیرینی های مادریست که گاهی کودکت فقط و فقط روی شونه ی تو می خوابه و نه هیچ کس دیگه ای .گاهی فقط و فقط تو باید در نیمه شب هایی که همه خوابند کودکت رو رو شونه بذاری و ساعت ها راه ببری تا آروم بگیره و سعی کنی اون رو از محل خواب بقیه دور کنی ، تا حداقل اونا بخوابند و مشکل کسالت فردا رو نداشته باشند و تا فکر میکنی بچه  خوابیده و اقدام به گذاشتنش تو تخت میکنی دوباره گریه میکنه و...
7 ارديبهشت 1393

این روز های ما

سلام بچه های گلم.امروز میخوام از حال و هوای این روزای خونه براتون بنویسم . از  تو مهدی جون که خدا رو شکر مدتی هست بهتر از  قبل غذا میخوری. از تو که وقتی با خواهرت مثلا دزد و پلیس بازی میکنی و میدوی تا زهرا سادات بگیردت ، اونقدر میخندی و میخندونی زهرا رو که خونه پر میشه از شادی.از زهرا سادات که یک دندون تو ایام عید در آورد و حالا از پایین جلوی دهنش 4 تا دندون داره و الان باز مدتی که دوباره پاهاش میسوزه و فکر کنم دوباره تو اون دهن کوچولوی شبیه غنچه ،خبریه. از زهرا سادات که امروز سومین روزی بود که شیر نخورده ، البته که شبها وقتی تو خواب عمیقه شیر میخوره تا هم من رو غرق احساس زیبای مادری کنه و هم خودش دچار بد خوابی و عوارض ناشی از نخ...
30 فروردين 1393

هفت سین

سلااااااااااااااااااااام، خب بالاخره بعد از      28روز دوباره وقت کردم که بنویسم.البته  باید بگم تو این روزا  وقتی تو خونه بودم اونقدر سرم شلوغ بود که وقت نمیکردم و بقیه ی وقت ها هم در مهمانی و سفر بودم که باز هم وقت نمیشد.ا خب اگه بگذریم از دلایل غیبت، باید بگم که سال 1393 اومد با بهاری که نرم نرمک داره میاد و کم کم  جرات میکنه از پس اون همه برف و بارون نوروزی پاشو بیرون بذاره و به گل ها و درخت ها سری بزنه. سال 92 هم مثل خیلی از سال های دیگه ی عمر ما رفت و هرگز دوباره اون روزها تکرار نمیشه، روزهای گرم و سرد جوی و روزهای گرم وسرد عاطفی،امیدوارم سال رفته برای همه ی مردم ایران  ، با یه کوله پشتی...
19 فروردين 1393

نماز خوندن زهرا سادات

خب بگم از زهرا سادات،خیلی وقته که وقتی ما نماز میخونیم اون هم میاد و سرشو میذاره رو مهر و بلند میشه و هی این کارو تکرار میکنه و جالب اینه که تا قبل از این ،موقع سجده ، پیشونیشو میذاشت روی مهر و دراز میکشید. ولی الان تا من میرم که نماز بخونم بدو بدو میره و سجاده رو پهن میکنه ،روسری هم میاره و سعی میکنه که سرش کنه و بعد درست میشینه روی سجاده و حرکات منو تکرار میکنه، آخر نماز هم چند بار دستاشو بالا و پایین میبره و مهرو بر میداره و می بوسه،من دیدم که خیلی از بچه ها مهرو تو دهنشون میکنن ولی زهرا سادات مهرو میبوسه  و پیشونیشو میذاره روی مهر.خیلی خوشم میاد از این کارش ،با این که یک تقلید ساده است ولی کلی لذت میبرم از دیدن این کاراش ...
19 اسفند 1392