این روز های ما
سلام بچه های گلم.امروز میخوام از حال و هوای این روزای خونه براتون بنویسم . از تو مهدی جون که خدا رو شکر مدتی هست بهتر از قبل غذا میخوری. از تو که وقتی با خواهرت مثلا دزد و پلیس بازی میکنی و میدوی تا زهرا سادات بگیردت ، اونقدر میخندی و میخندونی زهرا رو که خونه پر میشه از شادی.از زهرا سادات که یک دندون تو ایام عید در آورد و حالا از پایین جلوی دهنش 4 تا دندون داره و الان باز مدتی که دوباره پاهاش میسوزه و فکر کنم دوباره تو اون دهن کوچولوی شبیه غنچه ،خبریه.
از زهرا سادات که امروز سومین روزی بود که شیر نخورده ، البته که شبها وقتی تو خواب عمیقه شیر میخوره تا هم من رو غرق احساس زیبای مادری کنه و هم خودش دچار بد خوابی و عوارض ناشی از نخوردن شیر نشه.با این که دل خودم واسه تو و در آغوش کشیدن و شیر دادن بهت تنگ میشه ولی این هم یکی از مراحل زندگی دختر نازم. شاید فکر کنی زوده ، ولی چون شما در طول روز بد غذایی میکردی و ما رو واسه خوردن چند لقمه غذا هلاک میکردی،این تصمیم رو گرفتیم . خدا رو شکر از وقتی دیگه روزا شیر نمیخوری بهتر غذا میخوری و دهنت بیشتر میجنبه.
به هر حال عزیزانم، باید بدونید که مامان دیوونه ی نگاهتونه،عاشق زنگ صداتونه ،حتی اون وقت هایی که زنگش یک کمی بلندو بنفشه
راستی تو این شب و روزهایی که مجبور بودیم زهرا سادات رو بدون شیر بخوابونیم من ومهدی یک لالایی جدید ساختیم که زهرا رو آروم میکنه.اینم اثر هنری ما
گنجیشکه میگه جیک و جیک و جیک
لالا بکنه بچه ی کوچیک
خروسه میگه قوقولی قوقو
زود بخوابی نی نی کوچولو
مرغه میگه قدقدقدا
همیشه بکن شکر خدا
هاپو میگه هاپ و هاپ و هاپ
زودتر بخواب ، زودتر بخواب
قورباغه میگه قور و قور قور
یه وقت نشی از مامانی دور
کلاغه میگه قار قار و قار
ایشاالله نشی هیچ وقت بیمار
که البته فکر میکنم این طور که پیش میره به زودی کلی جانور دیگه هم تو لالایی ما بیان ،چون زهرا بد خوابی میکنه.
و تا یادم نرفته بگم از بابای بچه ها ،این روزها حسابی سرما خورده و سینوزیتش اذیتش میکنه،که البته دعای دائم ما بهبود ایشونه، چون همگی به عواقب و عوارض بیماری مردها و ناز کردن هاشون آگاهید.
خب این بود حال و هوای ما در این روزها
ا