دو تا یادگاری از مامان بزرگ
سلام ،گفتم که ایام آخر ماه صفر رو میزبان مادر شوهرو پدرشوهر گرامی بودیم.تو اون هفته یک دوشنبه که من سر کار بودم بچه ها پیش مامان بزرگ و بابابزرگشون بودن.آخه مدرسه ی مهدی به علت نزدیکی به حرم مطهر و میزبان زائرین پیاده بودن تعطیل بود اونروز.
مامان بزرگ برای بچه ها دو تا شعر خونده بودند و بچه ها هم استقبال گرمی کردند و هی تقاضای تکرار داشتند . مامانبزرگ هم که دل نوه هاشو نمیشکوند تا شب چند بار براشون خوندند.شب هر دو تا بچه ها نصفه و نیمه حفظ کرده بودند.
ولی الان که مامانبزرگ برگشته بیرجند ،هر دوشون شعر ها رو کامل برام میخونن .
اینم شعرهای یادگاری مامانبزرگ
***رفتم لب رودخونه دیدم بلبل میخونه گفتم بلبل دیوونه بیا بریم به خونه قلیون برات چاق کنم بچه رو قنداق کنم بابا رفته مدینه سر خاک سکینه سکینه نور عین دختر امام حسین ای مرغ سبز و آبی امشب کجا میخوابی زیر درخت نرگس داغتو نبینم هرگز
***کوچولویم کوچولو صورتم مثل هلو قد و بالام کوتاهه چشم و ابروم سیاهه مامان خوبی دارم میشینه توی خونه میدوزه دونه دونه هم بلوز و دامنی روپوش و پیراهنی میپوشم خوشگل میشم مثل دسته گل میشم.
خلاصه لالایی های مامانبزرگ برای بچه ها رو هم بچه ها و هم ما حفظ کردیم . جاشون خالی حسابی
البته ناگفته نمونه من در شعر اول یک سوال دارم که :آیا بلبل قلیون میکشه ؟؟؟؟؟؟؟