خستگی
سلام .
این چند تا عکس که امروز میذارم متعلق به روز بیست و دوم ماه مبارک رمضانه. اونروز ما افطاری خونه ی خاله ی کوچک من دعوت بودیم و چون قرار بود یکی دو روز بعد بریم مسافرت ، عصر زودتر از خونه رفتیم بیرون و یک سری به بازار زدیم و کمبود ها رو تهیه کردیم. درست وقتی داشتیم ماشینو جلوی خونه ی خاله پارک میکردیم دیدیم که
طفلی بچم از خستگی سرپا تو ماشین در حال حرکت خوابش برده بود.ما هم بعد گرفتن عکس واسه این که خستگیش در بره ،گذاشتیمش رو صندلی ماشینو نیم ساعتی صبر کردیم . اونوقت دم افطار که شد رفتیم مهمونی.
یعنی وقتی میخوابی مامان،از فرشته ها زیباتر و معصومتری.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی