دندان های مهدی
سلام ،بالاخره مشکل اینترنت ما هم حل شد ومن تونستم بعد مدتها دوباره براتون بنویسم.اول بگم از مهدی جان ،خیلی وقت بود که میگفت مامان این دندونم رو بکش ،درد میکنه و...14 و15 خرداد بود که بالاخره طی یک اقدام داو طلبانه،درست وقتی پدر محترم در سفر به سر میبردند و ما خونه ی بابام بودیم،مهدی از آقاجونش خواست دندونش رو بکشن ،بابا هم که دیدن دندونش حسابی شل شده ،دندان پایینی رو کندند. درست فردای اون روز ، وقتی مهدی داشت با خواهرش توپ بازی میکرد ،زانوش محکم خورد توی دندون خودش( حالا شما فکر کنین چه طوری زانوی یک نفر میخوره تو دندون خودش)و اومد و گفت مامان اون دندون بالایی هم شل شد و من که دیدم واقعا شل شده و کمی هم خون اومده با پیچاندن نخ به دور دندان سعی در کندنش کردم ،ولی نشد، در سعی دوباره با دست دندونش از جا در اومد . (قیافت خیلی خنده دار شده مامان اونم وقتی میخندی)
اینم عکس دهن شما بعد از کشیدن دندان ها