دندان های کرسی
روز های گذشته روزهای سختی بود دندان کرسی در آوردنت (زهرا سادات) همه رو مشغول کرده بود ولی ما با صبر سعی میکردیم درد دندونت رو تسکین بدیم ، اولین دندونات رو در ابتدای هفت ماهگی در آوردی . دومی رو هم کمتر از یک هفته بعد، سومی و چهارمی رو هم یک ماه بعد پنجمی و ششمی رو هم تو یازده ماهگی ،ولی دیگه دست نگه داشتی و مدتی به خودت و ما استراحت دادی، اما خب چند وقته که دوباره هر چی به دستت میاد میبری تو دهنت و به لثه هات میکشی،اولین دندون کرسی رو هفته ی پیش در آوردی عزیزم ، ولی با چه مشقتی . پاهای سوخته و فریاد و گریه و صدای گرفته.
اونقدر پاهات سوخت و سوخت که روش های ما در درمانش جواب نداد و مجبور شدیم ببریمت دکتر. البته دکتر با آرامش گفت : این مال ادرار اسیدی که به خاطر دندونه، و بهت دارو داد .الان خدا رو شکر بعد سه روز کلا خوب شدی و آرامش حداقل موقع تعویض پوشک به خونه برگشته. دوستت دارم عزیزم و واقعا و از صمیم قلب آرزو میکنم هیچ وقت غم و غصه نبینی و مریضی هرگز سراغت نیاد.تا چشم های مهربونت پر از اشک نشه و قلب کوچولوت تند نزنه.از خدا می خوام همیشه مراقبت باشه و دست نگهبانیش رو از سر تو و داداشیت برنداره. علت نفس کشیدنم و دلیل زنده بودنم شمایید.