سیدمهدی سیدمهدی، تا این لحظه: 18 سال و 2 ماه و 4 روز سن داره
زهراساداتزهراسادات، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 22 روز سن داره
سید علیسید علی، تا این لحظه: 4 سال و 10 ماه و 20 روز سن داره

فرشته های کوچولوی من

چشم و هم چشمی

1393/8/21 18:37
نویسنده : نرجس
1,209 بازدید
اشتراک گذاری

امان ،امان ،امان

امان از این چشم و هم چشمی

براتون بگم از حال و هوای این روزای خونه ی ما،طفلی مهدی جانم ،هر کاری که میخواد بکنه زهرا خانم هم دقیقا همون کار رو باید انجام بده.نکته ی مثبت موضوع تو خوردن غذاست.زهرا جان چیزایی رو که قبلا نمیخورد ،الان میخوره . فقط و فقط چون مهدی میخوره،مثلا شیر ،

ولی خب نکات منفی زیادی هم داره . مهدی تا میخواد مشق بنویسه ،زهرا خانم هم میگن منم میخوام و باید سریع بهش برگه و مداد بدیم تا نقاشی کنه.اونقدر سراغ دفتر و کتابای مهدی رفت و عصبانیش کرد ،تا ما براش مدادهای جداگانه خریدیم ومامان هم براش دفتر نقاشی خریدن.ولی خب حدود نیم ساعت پیش ،درست وقتی مهدی پاک کن جدیدش رو برداشت تا ازش استفاده کنه . زهرا خانم هم رفت و اونو برداشت ،و نصف کرد و دوباره عصبانیت مهدی و گریه های دوتاییشون سر گرفت. دختر بلا مهلت نداد به پاک کن بیچاره(ما به خاطر خطرش ،براش پاک کن نخریده بودیم)

دیروز برای مهدی جامدادی نو خریده بودیم ،باز هم زهرا سادات سریع رفت و جامدادی قبلی رو برداشت برای خودش. امروز هم کیف مهدی رو کشون کشون رو زمین میبرد و میگفت ؛مال خودمه .البته که برای حل موضوع کیف قدیمی مهدی رو به زهرا دادیم و وسایلش رو توش چیدم و پشتش گذاشتم. زهرا هم کلاه مهدی رو پوشید و دور سالن راه میرفت و میگفت میرم مدرسه. 

خلاصه وضعیتی داریم با  این بچه ها.امروز زهرا سادات حتی کفش ها ی جدید مهدی رو پوشیده بود و حاضر نمیشد در بیاره.من هم دائما د ر حال رفع و رجوع و ماست مالی خراب کاریهای زهرا خانمم.امروز بعد از ماجرای پاک کن به مهدی قول دادم که اگر زهرا دوباره وسایلش رو برداشت،من ازش بگیرم ،یا دعواش کنم . البته که دلم به این کار راضی نیست. ولی خب فکر کنم یه خورده اخم دیگه لازمه.

میترسم احساس تبعیض در مهدی به وجود بیاد ،چون خب اون حق داره ناراحت بشه به خاطر وسایلش،از طرفی زهرا هم هنوز خیلی بچه است.(از خدا میخوام کمکم کنه تا بتونم مسائل رو خوب حل کنم ).

 

پسندها (3)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

مامان بچه ها
22 آبان 93 7:33
وای وای درکت میکنم خواهر ما هم همین مشکلو داریم با این تفاوت که امیر ما هم هنوز بچست و نسبت به مهدی درکش پایین تره در مورد این موضوع
نرجس
پاسخ
:جالب این جاست که مهدی گاهی میگه :مامان این طوری زهرا لوس میشه ها ..زودتر یه فکری بکن.(یعنی ادب کردن از نوع برادرانه منو کشته )