سیدمهدی سیدمهدی، تا این لحظه: 18 سال و 2 ماه و 17 روز سن داره
زهراساداتزهراسادات، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره
سید علیسید علی، تا این لحظه: 4 سال و 11 ماه و 2 روز سن داره

فرشته های کوچولوی من

زهرا در الماس شرق

خب بالاخره دیروز تونستیم بعد از مدتها بریم بیرون البته منظورم خرید و بازارو گردشه وگرنه تا بخواین برای رفتن به سر کار بیرون میریم . ولی خب هوای سرد و نداشتن ماشین نمیذاشت راحت هر وقت خواستیم ، بریم بگردیم.خب ما خرید عید رو با الماس شرق و وصال شروع کردیم. اینم یه عکس از زهرا سادات کنار آب نمای خاموش الماس. ...
26 بهمن 1392

دندون هشت ونه

سلام دختر نازم، سلام عشقم ،امیدم، سلام گل زیبا، امروز خیلی خیلی خوشحالم،میدونی چرا؟چون تو بعد از کلی عذاب و درد که واسه در آوردن دندون هفتم که یک دندون کرسی بود کشیدی، دیروز دو تا دندون خوشگل و سفید و مروارید گونه ی جدید هم در آوردی، باهم ( جفت کرسی)ولی بدون اون همه اذیت و مشقت . خوشحالم که کمتر درد کشیدی گلم. خوشحالم که داری کم کم بزرگ میشی و من رو غرق لذت میکنی . (خدایا متشکرم که به من فرصت دیدن رشد کردن بچه ها رو دادی ، این نعمت رو ازم نگیر و همیشه پناه کودکانم باش،) آمین به خاطر همه چیز ممنون خدایا ...
23 بهمن 1392

سرمااااااااا

سلام تو هفته ی گذشته ، مشهد رکورد سردترین شهر کشور رو با 19 درجه زیر صفر زد. خب حالا بگم از اوضاع خودمون، مهدی جان که قربونش برم کل هفته رو تعطیل بود و دیروز که بعد مدتی مدرسه رفته بود اون قدر خسته بود که نمیتونست مشق هاش رو بنویسه و تازه کلی هم سر یاد آور ی جمع و تفریق مشکل داشتیم این که شصت و چهل با هم میشن چند تا  باید چند تا بذاریم روش تا بشه سیصد مسئله ای بود که هلاکمون کرد. آب هم به علت یخ زدگی یک روز قطع بود. یک ملافه رو هم مازاد بر بقیه ی اقدامات صرفه جویانه .. دم در زدم. ولی امان از سرما .خونه اصلا گرم نمی شد.   برف خشکی که اومده بود کمتر از دو سانت بود ولی سرمای زیادی حکم فرما بود طوری که تا الان هنوز ...
20 بهمن 1392

سفر بی بلا

امروز صبح مامان و بابای گلم به هدف زیارت جدشون، آقا امام حسین ، برای اولین بار رفتند کربلا. درسته که خونه بدون اونا خیلی سوت و کوره ولی خوشحالیشون بابت زیارت رفتن یه دنیا میارزه.و من در عین دلتنگی خوش حالم. چند دقیقه پیش گفتند که دارن میرن زیارت  مرقدحضرت علی، خوش به حالشون ، خوش به سعادتشون، صبح موقع خداحافظی از خدا خواستم این زیارت رو قسمت ما هم بکنه. خدایا مواظب همه ی مسافرا باش و همه رو به سلامتی به مقصد برسون و به خونه برگردون. الهی آمین   ...
11 بهمن 1392

دندان های کرسی

روز های گذشته روزهای سختی بود دندان کرسی در آوردنت (زهرا سادات) همه رو مشغول کرده بود ولی ما با صبر سعی میکردیم درد دندونت رو تسکین بدیم ، اولین دندونات رو در ابتدای هفت ماهگی در آوردی . دومی رو هم کمتر از یک هفته بعد، سومی و چهارمی رو هم یک ماه بعد پنجمی و ششمی رو هم تو یازده ماهگی ،ولی دیگه دست نگه داشتی و مدتی به خودت و ما استراحت دادی، اما خب چند وقته که دوباره هر چی به دستت میاد میبری تو دهنت و به لثه هات میکشی،اولین دندون کرسی رو هفته ی پیش در آوردی عزیزم ، ولی با چه مشقتی . پاهای سوخته و فریاد و گریه و صدای گرفته. اونقدر پاهات سوخت و سوخت که  روش های ما در درمانش جواب نداد و مجبور شدیم ببریمت دکتر. البته دکتر با آرامش گفت : این...
11 بهمن 1392