حرف زدن زهرا خانوم
خب این بار بگم از زهرا سادات و حرف زدنش . الان زهرا جون دقیقا یک سال و پنج ماه و یک هفته داره،از شیطونی و شیرین کاری و دلبری کردن که نگو ماشاا.. استاده.خراب کاری میکنه و بعد با کله ی کج و لبخند و بوس از راه دور جرات دعوا کردن واسه ما نمیذاره.
ولی در مورد حرف زدن نمیدونم اوضاعش چه طوری ؟یعنی نمیدونم نسبت به سنش خوبه یا نه؟
بابا و مامان و دادا(به معنی داداش)رو میگه . به به (یعنی غذا یا هر چیز خوردنی) ما(یعنی آب) دادی(یعنی دایی)بوبو(یعنی درد ، که با نشان دادن محل درد همراهه) اءدی(یعنی مهدی)پاپا(یعنی کفش)لالا(یعنی مامان خوابم میاد)البته واژگان مورد نظر موقع شیر خوردن رو هم بلدهجیش(که البته احتیاج به توضیح نداره) ببل(یعنی بغلم کن)عمو و عمه و آآ(یعنی آقا)رو هم بلده و به پرستارش و مامان بزرگش هم میگه مامان.طوطو (به معنای تموم حیوانات،حتی شیر و پلنگ)و جوجه به معنای انواع پرندگان رو هم میگه .
ب(به معنای بشین) در(یعنی در بیار) هم از اونایی که فقط ما میفهمیمقربونش برم وقتی از سر کار میرم خونه دست میزنه روی مبل و میگه ب ب ب یعنی بشین بعد لباسا رو میگیره و میگه در در یعنی درشون بیار، بعد هم میخنده و میشینه رو پام.هفته ی پیش که بابا و مامان خونه ی ما بودن با همین ترفند بابارو روی مبل نشوند و کتشونو در آورد .
حالا بگین ببینم به نظرشما حرف زدنش تو چه وضعیه؟(من تحملش رو دارم با واقعیت روبه رو بشم)